طرح داستان یا پیرنگ چیست؟
طرح داستان یا پیرنگ، روابط علی و معلولی را در داستان مشخص میکند و به کلیات میپردازد. یعنی اینکه ابتدا، میانه و انتهای داستان را نشان میدهد. نویسنده از طریق نوشتن طرح، مسیر را پیدا میکند و با اتکاء به آن مشغول نوشتن دیگر عناصر داستان میشود. میتوانیم طرح یا پیرنگ را مانند قطب نما بدانیم، چون اجازه نمیدهد نویسنده مسیر خود را گم کند. از طرفی طرح، پایه و اسکلت داستان است. مثل مجسمهساز یا نقاشی که ابتدا طرح اثر را میکشد و سپس به کندهکاری و جزئیات میپردازد. البته احتمال دارد در میانه کار، نویسنده طرح را تغییر دهد. پس نویسنده ملزم نیست تا انتها به طرح وفادار بماند.
در طرح، سوالاتی مانند “چرا”، “چه چیزی” و “چه کسی” مطرح میشود.
به نوشته زیر دقت کنید.
شاه مرد. ملکه هم مرد.
چرا؟ چون شاه بیمار بود.
چرا ملکه مرد؟ چون عاشق شاه بود.
چطوری مرد؟ دق کرد.
چرا عاشق پادشاه بود؟ چون خوش تیپ بود.
حالا این اتفاقات را گسترش داده و داستانش را بنویسید.
آیا میتوان در طرح داستان از تصادف استفاده کرد؟
در ابتدای داستان میتوان از تصادف استفاده کرد. مثلن پدر خانواده بخاطر تصادف کشته و یا معلول میشود. ولی در انتهای داستان نمیتوانیم شخصیت را با تصادف از بین ببریم. چون طرح ما باید رابطه علی و معلولی خود را حفظ کند.
انواع طرح در داستان:
شاید فکر کنید که اصلن طرح انواع ندارد و به یک یا دو نوع خلاصه میشود. باید بگویم که تعداد طرح بیش از اینهاست. در کتاب “بیست کهن الگوی پیرنگ”، رونالدو بی توبیاس به بیست نوع از انواع طرح پرداخته شده است. شاید تعداد انواع بیش از این هم باشد.
پیرنگ جستوجو
– قهرمان به دنبال یک شخص، مکان، جام مقدس مسیح یا اکسیر جاودانگی است.
– قهرمان در پایان داستان تغییر میکند، یعنی آن شخصیتی که در ابتدا بود با همانی که در انتهای داستان میبینیم متفاوت است.
– قهرمان در پایان داستان داناتر میشود. یعنی اطلاعات بیشتری از خود و یا جهان پیدا میکند.
پیرنگ تعقیب و گریز
در حالت ساده باید بگوییم که یک نفر، نفر دیگر را تعقیب میکند. پس ما یک تعقیب کننده داریم و یک تعقیب شونده. هالیوود به دفعات زیاد از این پیرنگ استفاده کرده است. اولین فیلم استیون اسپیلبرگ، “دوئل” با این پیرنگ نوشته شد. در این فیلم یک کامیون به طرز فجیع و بدون اینکه بیننده دلیلش را بداند یک ماشین را دنبال میکند و قصد دارد به رانندهاش آسیب برساند. خود من این فیلم را دیدهام. فیلم پر از هیجان است. چون بیننده منتظر است علت این رفتار راننده کامیون را بداند.
پیرنگ ماجراجویی
پیرنگ جستوجو و ماجراجویی از بعضی جهات شبیه هم هستند. پیرنگ جستوجو شخصیت محور و ذهنی است. ولی پیرنگ ماجراجویی، ماجرامحور و جسمی است.
در پیرنگ جستوجو تمرکز اصلی بر روی کسی است که سفر میکند. اما در ماجراجویی خود سفر مهم است. ماجراجویی یعنی انجام دادن کاری که تاکنون انجام ندادهایم و برایمان خطر دارد. وقتی شخصیت اصلی داستان از پس خطرات برمیآید و سالم برمیگردد برای خواننده سرگرم کننده و لذتبخش است.
در فیلم “گنجهای سیرامادره” فرد سی که نقش آن را “همفری بوگارت” بازی میکند، به دنبال طلاست، اما در پایان حرص و طمع شخصیت او را تغییر میدهد.
پیرنگ فرار
در این پیرنگ، شخصیت اصلی یا شخصیتها قصد دارند از جایی که هستند فرار کنند. در این یپرنگ، قربانی خودش را نجات میدهد.
مثال:
فیلم “پاپیون”: “استیو مک کوئین” قصد دارد از جزیرهای که در آن زندانی شده فرار کند.
فیلم “رهایی از شائوشنگ“: درباره یک بانکدار است که بطور اشتباه به خاطر قتل همسرش در شائوشنگ زندانی میشود.
فیلم “فرار بزرگ”: استیو مک کوئین به همراه چند نفر دیگر در زندانی در آلمان تونلی حفر میکنند تا خود را نجات دهند.
از آنجا که در این نوع پیرنگ، کشمکش و جدال زیاد است، خواننده سرگرم میشود و داستان را دنبال میکند.
پیرنگ انتقام
در این پیرنگ شخصیت اصلی یا خانواده و نزدیکان او قربانی هستند. پس قربانی منتظر فرصتی است تا قدرت پیدا کند و انتقام بگیرد. فیلمها و داستانهای زیادی براساس این نوع پیرنگ نوشته و ساخته شدهاند.
مثال:
سریال “زخم کاری” اثر “محمدحسین مهدویان”
نمایشنامه “هملت” اثر “شکسپیر”
فیلم “انتقام” اثر “جسی وی جانسون”
سریال “پوست شیر” با بازی “شهاب حسینی”
پیرنگ نجات
هدف این پیرنگ همانطور که از نامش پیداست، نجات قربانی است.
- این پیرنگ بیشتر بر روی ماجرا تمرکز دارد تا شخصیتپردازی
- از یک مثلث تشکیل شده است که اضلاع آن، قهرمان، ضد قهرمان و قربانی است.
- شخصیتها سیاه و سفید هستند. یعنی در خوبی و بدی آنها اغراق میشود.
- مدام ضد قهرمان مانع رسیدن قهرمان به هدفش میشود.
مثال:
شاهدختی که توسط جادوگری پلید در قصری زندانی شده و سربازی شجاع و عاشق قصد دارد او را نجات دهد.
پیرنگ معما
این پیرنگ در داستانها و فیلمهای کارآگاهی، معمایی و جنایی دیده میشود. سرقتی صورت میگیرد یا قتلی رخ میدهد و شخصی که کارآگاه یا پلیس است به دنبال حل معماست. از آنجا که این پیرنگ ذهن مخاطب را درگیر میکند و نوعی حالت سرگرمی و هیجان به او میدهد برایش لذتبخش است.
مثال:
“خانم مارپل” پیرزنی که مانند یک کارآگاه معمای قتل و جنایت را حل میکند.
یا “هرکول پوآرو” کارآگاه بلژیکی چاق با سر تاسی که در پی حل معمای قتل و جنایت است.
خالق هر دو شخصیت بالا “آگاتا کریستی” است.
پیرنگ رقابت
احتمالن شما داستانی خواندهاید که در آن مثلث عشقی وجود داشته است. یک سرباز رومی و یک فرمانده که عاشق دختر پادشاه هستند و هر کدام قصد دارند که با او ازدواج کنند. چه کشمکشهایی بین آن دو وجود داشت؟ آیا هر کدام سعی نداشتند که دیگری را بر خاک بزنند؟
یا فیلمی دیدهاید که دو فرد یا تیم قصد دارند با هم مسابقه بدهند. هر کدام از آنها میخواهد بر دیگری پیروز شود. پس در داستان کشمکش بوجود میآید و باعث میشود خواننده یا بیننده درگیر شده و پابهپای داستان پیش برود، چون میخواهد بداند برنده چه کسی یا کدام تیم است.
مثال:
فیلم “نجلا” که فرمانده حزب بعث عاشق نجلاست و قصد دارد به او برسد و برای رسیدن به خواستههایش دست به هر کاری میزند و با عَبِد که او هم خواستگار و عاشق نجلاست درگیر میشود.
پیرنگ انسان ضعیف
این پیرنگ شبیه پیرنگ رقابت است، با این تفاوت که قهرمان از قدرت کمتری نسبت به ضد قهرمان برخوردار است. ضد قهرمان میتواند انسان، سیستم اداری و یا نظام سیاسی باشد.
معمولن در پایان داستان قهرمان بر ضد قهرمان غلبه میکند.
مثال:
“سیندرلا” که دختری ضعیف است و با نامادری و خواهرهای ناتنیش زندگی میکند. اما در انتهای داستان ملکه و قدرتمند میشود.
فیلم یا داستان “دیوانه از قفس پرید” که مک مورفی با پرستار راچد در کشمکش است. مک مورفی خودش را به دیوانگی زده و در این داستان شخصیت ضعیف است و پرستار راچد رفتار دیکتاتورمآبانه دارد.
پیرنگ وسوسه
وسوسه فکری است که باعث میشود فرد کاری غیر قانونی یا غیر اخلاقی انجام دهد.
پیرنگ وسوسه پیرنگ شخصیت است.
این پیرنگ تمایلات شخصیت را محک میزند.
کشمش درونی است.
مثال:
آدم که توسط حوا وسوسه شد و سیب ممنوع را خورد و هر دو از بهشت رانده شدند.
راسکولنیکوف در داستان “جنایات و مکافات” که وسوسه میشود و زن رباخوار را میکشد و پولش را میدزدد.
دکتر فاستوس که روحش را به شیطان میفروشد.
کتاب مهم دیگری که در زمینه پیرنگ نوشته شده است، “هنر پیرنگسازی” است که لیندا جی. کوگل با استفاده از صحنههای فیلمهای مختلف انواع پیرنگ را توضیح میدهد.
پیشنهاد میکنم این کتاب را مطالعه کنید و مدتی را به نوشتن طرح داستان اختصاص دهید.
چند مثال برای نوشتن طرح:
طرح داستان (1)
یک نویسنده دعوتنامهای را مبنی بر شرکت در افتتاحیه یک کتابفروشی دریافت میکند. او در زمان مقرر به آنجا میرود. زمانی که در حال خواندن یکی از کتابهاست، مهی غلیظ فضا را پر میکند. او و کسانی که در کتابفروشی هستند بیهوش شده و وقتی به هوش می آیند خود را بر روی عرشه کشتی ای که در حال حرکت بر روی دریاست میبینند.
آنها تلاش میکنند خود را از آن کشتی و جادوگری که آنجاست نجات دهند. اما او به آنها میگوید که برای خلاصی از آن وضعیت باید سه کار را انجام دهند:
- به اعماق دریا رفته و از نوعی صدف خاص، مرواریدی که به رنگ بنفش است را برداشته و به او بدهند.
- ملودی بنوازند که بتواند او را شاد کند.
- داستانی بنویسند که او را بگریاند.
اما هر کدام از آن افراد فقط یکی از کارهای جادوگر را بلد است. بنابراین او به آنها پیشنهاد میدهد که هر کس مهارتش را به دیگری آموزش دهد. در ابتدا آنها زیر بار حرف جادوگر نمیروند و سعی میکنند با طرح و نقشه او را از بین برده و کنترل کشتی را به دست گیرند. اما تمام نقشه های آنها با شکست مواجه میشود. پس تسلیم او میشوند. بعد از پنج سال آنها در مهارتهای داستان نویسی، نوازندگی ساز و غواصی به درجه استادی میرسند و زمان اسارتشان به پایان میرسد و به شهرشان برمیگردند. اکنون آنها با یکدیگر صمیمی شده اند و جدا شدن از یکدیگر برایشان بسیار دشوار است. پس از آنجا که آنها برای آموزش مهارتشان پولی دریافت نکردهاند، تصمیم میگیرند که انجمنی تأسیس کرده و در آن، هر سه مهارت را به افراد علاقه مند و فقیر آموزش دهند.
طرح داستان (2)
یک نویسنده دعوتنامهای را مبنی بر شرکت در افتتاحیه یک کتابفروشی دریافت میکند. او در زمان مقرر به آنجا میرود. زمانی که در حال خواندن یکی از کتابهاست، ضربه ای به سرش میخورد و بیهوش میشود. وقتی بیدار میشود لباسهایش خونی است در حالیکه یک چاقو نیز در دستش و یک جنازه در کنارش است.
وحشت میکند و تنها فکری که به ذهنش میرسد اینست که با آلت قتاله فرار کند. تمام مدت ذهنش درگیر است چون هم میخواهد به دست پلیس نیفتد و هم نمیداند چه کسی این پاپوش را برایش دوخته است. در ابتدا سعی میکند از کشور خارج شود اما متوجه میشود که تاریخ اعتبار گذرنامهاش به پایان رسیده است. پس به یک روستای دورافتاده میرود. بعد میخواهد از یک دوست کمک بگیرد.
اما نمیداند به چه کسی اعتماد کند. در فضای مجازی متوجه میشود که مقتول یکی از شاگردان دختر است. بنابراین به این نتیجه میرسد که قاتل هر دوی آنها را میشناخته است. پس از بررسیهای بیشتر متوجه میشود که احتمالا قاتل یکی از دوستان نویسندهاش است. از طرفی ویدیویی به دستش میرسد که او را به هنگام فرار از صحنه قتل نشان میدهد پس چاره ای نمی بیند جز اینکه خودش را به پلیس معرفی کند و به کمک وکیل تسخیری بی گناهیش را ثابت نماید.
طرح داستان (3)
پسری نوجوان در روستایی زندگی میکند. او خیلی علاقه به فوتبال دارد و دوست دارد که روزی فوتبالیست مشهوری شود. قرار است در پاییز مسابقه فوتبال در مدرسه برگزار شود. او میخواهد در مسابقه شرکت کند و برای شرکت در آن، میخواهد یک کتونی نایک که در شهر دیده است بخرد. اما خانواده او توان خرید آن کتونی را ندارند.
از طرفی او به خانواده اش نیز علاقه مند است. بنابراین پسر برای خریدن کتونی در تابستان مشغول کار در مزرعه میشود تا با پولی که به دست می آورد آن را بخرد. شبی از شبهای تابستان که همه روی پشت بام در خواب هستند، ناگهان با صدای فریادی از جا میپیرد و متوجه میشود که پدرش از بام افتاده است.
او در حالی که بین انتخاب پدر و کتونی گیر کرده است تصمیم میگیرد که اندوختهاش را به مادرش بدهد و از خرید کتونی و شرکت در مسابقه ممانعت میکند. یک روز که از پشت ویترین مشغول دیدن کتونیهاست با معلم روبرو میشود. معلم که از حال و روز او خبر دارد پیشاپیش جایزه مسابقه فوتبال که همان کتونی است را به او میدهد.
این را هم بخوانید.
2 نظر
هر سه داستان زیبا بود. آفرین به شما
سپاس