به وب سایت
زهرا محقق طوسی
خوش آمدید

تاریخ سفر: اول مهر 1401

طبق معمول این سفرم هم با تور بود و چند روز قبل از سفر، تور را ثبت نام کرده و هزینه را نیز به آژانس دالاهو پرداخت کرده بودم بنابراین نمی‌توانستم بخاطر اتفاقاتی که افتاده بود سفرم را لغو کنم. از طرفی شبکه‌های مجازی قطع شدند و سیستم اینترنت هم بسیار ضعیف شد. به همین دلیل از آنجا که نگران بودم نتوانم برای رفتن به فرودگاه مهرآباد تاکسی پیدا کنم، ساعت 8:30 صبح جمعه اول مهر با تپسی ارتباط برقرار کرده و حدود ساعت 9 صبح به فرودگاه رسیدم که البته ساعت پرواز 12:30 بود.

 

 

کمی در سالن انتظار نشستم و بعد برای خوردن بستنی به کافی شاپ فرودگاه رفتم و یک عدد آیس پک توت فرنگی به قیمت شصت هزار تومان خریدم که فقط داخلی آن بستنی بود.

بعد با گوشی موبایلم مشغول دیدن قسمتی دیگر از سریال گاتهام شدم. در این مدت مردم در رفت و آمد بودند و کارکنان فرودگاه هم در حال فعالیت. تا اینکه ساعت مقرر فرا رسید و پرواز من انجام شد.

طبق معمول همان ابتدا که وارد هواپیما شدیم، بسته ماسک و دستمال ضد عفونی کننده قرار داده شده بود که هر کس مایل بود بسته را برمی‌داشت. یک نکته خوب دیگر هم این بود که روی هر صندلی یک بطری آب معدنی کوچک و خنک قرار داده شده بود و اگر کسی تشنه بود می‌توانست بدون آنکه از مهماندارها تقاضای آب کند و معطل شود گلویی تازه کند. بعد از بلند شدن هوایپما، مهماندارها مشغول پذیرایی شدند که شامل یک ساندویچ الویه، یک برش کیک کوچک، آب معدنی و یا نوشابه کوچک بود.

ناهار هواپیمایی ماهان

بعد از فرود و خروج از هواپیما، کمی برای گرفتن چمدان معطل شدم و در نهایت به گروه (دوازده نفره) پیوستم. سپس بهمراه راهنمای تور سوار بر اتوبوس شدیم و برای خوردن ناهار به رستوران هتل ارگ ماهان رفتیم.

ناهار بصورت منو باز بود. غذاها شامل باقالی پلو، مرغ، جوجه کباب یا کباب چنجه دقیقا متوجه نشدم کدام بود. سوپ، انواع سالاد، نوشیدنی و میوه بود. که طعم خوبی داشتند.

بعد از خوردن ناهار در رستوران معارفه انجام شد و بعد، سوار اتوبوس شده و برای دیدن باغ شازده به ماهان رفتیم که فکر کنم حدود دو ساعت طول کشید تا به باغ رسیدیم. از آنجا که روز تعطیل بود محلیها برای تفریح به باغ آمده بودند و تقریبا باغ شلوغ بود. حدود نیم ساعت در باغ چرخ زدیم و عکس گرفتیم.

باغ شازده ماهان

بعد دوباره سوار اتوبوس شدیم تا به محل اقامتمان که اکوکمپ ستاره لوت بود برویم. در مسیر با آب میوه و تنقلات پذیرایی شدیم. بعد از حدود دو ساعت به اکو کمپ رسیدیم، کلیدها را گرفته و به سوئیتهایمان که در بین انبوهی از درختان نخل قرار داشتند رفتیم. به من یک سوئیت اختصاص داده شده بود. شام حدود ساعت 9 آماده بود که ما بیش از یک ساعت برای گرفتن دوش و یا استراحت وقت داشتیم. لازم است بگویم که این اقامتگاه توسط هواپیمایی ماهان احداث شده و تمام خدمات آن هم توسط شرکت ماهان است. از آنجا که اکوکمپ در منطقه شهداد کرمان قرار دارد هوا بسیار گرم بود ولی خب به نظرم تجربه جدیدی بود. اکوکمپ از همه امکانات به جز شبکه Wi-Fi برخوردار بود. نکته دیگر اینکه اکو کمپ دو نوع سوئیت داشت. چادر و سازه. که سوئیت ما از جنس سازه بود.

فضای باز اکو کمپ و سوئیت من

فضای داخلی سوئیت من

در این فاصله، ما تجدید قوا کردیم و بعد برای خوردن شام به رستوران اکو کمپ رفتیم. شام شامل ژله، سالاد، سوپ، چلو‌گوشت و مخلفات و نوشیدنی خنک در رستوران اکو کمپ بود. باید اعتراف کنم تا حالا چلو‌گوشتی به این خوشمزگی نخورده بودم.

برنامه اختیاری روز دوم، سافاری بود که هزینه آن برای دو نوع ماشین به ترتیب دو میلیون و سه میلیون تومان بود که با تقسیم بین اعضاء حداقل باید پانصد هزار تومان پرداخت می‌کردم که به نظرم گران بود و من ثبت نام نکردم. به غیر از من و یک آقای دکتر که سن بالایی داشت بقیه برای سافاری ثبت نام کردند و صبح روز دوم از ساعت 5 صبح تا حدود 8 صبح برای سافاری رفتند. از آنجا که ساعت رسمی کشور یک ساعت به عقب کشیده شده بود و خورشید هم در منطقه شهداد نسبت به تهران حدود نیم ساعت زودتر طلوع می‌کرد، عملا‌ً من از ساعت 5 صبح که نماز خواندم بیدار ماندم، چون داخل سوئیت روشن شد و خوابیدن برایم سخت بود. بنابراین قبل از ساعت 8 صبح به لابی هتل رفتم تا اینکه اعضاء از سافاری برگشتند و با یکدیگر به رستوران رفتیم و مشغول خوردن صبحانه شدیم.

قرار شد بعد از خوردن صبحانه تا حدود 11 صبح استراحت کنیم و بعد از آن به روستای همجوار یعنی شفیع آباد برویم و از کاروانسرای آنجا دیدن داشته باشیم. هوا فوق العاده گرم بود. ما فقط توانستیم بازدید کوتاهی از کاروانسرا داشته باشیم. محلیها به محض دیدن ما بساط صنایع دستیشان را در کاروانسرا پهن کردند و چند نفر از همسفرها محصولاتشان را خریدند.

کاروانسرای شفیع آباد

صنایع دستی روستای شفیع آباد

بعد از بازدید راهی دیدن پدیده طبیعی نِبکاها در منطقه شهداد شدیم. نبکاها درختانی هستند که به خاطر گسترده بودن و مرطوب بودن ریشه‌هایشان مقدار زیادی شن در اطراف خود جمع آوری می‌کنند و مانع از بروز طوفان شن می‌شوند. بنابراین این درختان وضعیت تثبیت شده‌ای به زمین اطراف خود می‌دهند.

نبکاها

آنقدر هوا گرم بود که فقط توانستیم حدود یک ربع در منطقه باشیم. بعد سوار ماشین شده و راه افتادیم و از پنجره مشغول دیدن نبکاها شدیم. مکان بعدی آب انبار حاج محمدتقی بود که باید پنجاه و دو پله پایین می‌رفتیم و از آن بازدید می‌کردیم.

بعد از بازدید برای خوردن ناهار به اقامتگاه سنتی نبکا رفتیم. در بدو ورود با اسپند و شربت خوشمزه و خنکی پذیرایی شدیم و در فضای باز اقامتگاه نشستیم تا ناهار برایمان آورده شود. هوا خیلی گرم بود، فکر کنم دما حدود چهل درجه یا بیشتر بود، پس آبی به سر و صورتمان زدیم و زیر طاق حصیری نشستیم که از لابلای آن آب پاشیده می‌شد و هوا را کمی خنک می‌کرد. مدیر اقامتگاه خانم اسماعیلیان و همسرشان بودند که مسئولیت پذیرایی از ما به چند خدمتکار خانم داده شده بود. ناهار پلو با کباب تابه‌‌ای همراه با ماست و خیار و نوشیدنی، ترشی سه پستان و خرما بود. بعضی از همسفران هم برای سوغات ترشی و خرما خریداری کردند.

پذیرایی: شربت خنک و ناهار

اقامتگاه بومگردی نِبکا

بعد از خوردن ناهار حدود دو ساعت روی تخت استراحت کردیم و بعد از آن راهی کلوتهای شهداد شدیم.

به دلیل وسعت زیاد استان کرمان، جاذبه‌های دیدنی فاصله زیادی با هم دارند. فکر کنم دو ساعت طول کشید تا ما به کلوتها رسیدیم. برنامه‌ریزی راهنمای تور به این صورت بود که ما کمتر در معرض هوای گرم قرار بگیریم و غروب خورشید را در کلوتها بگذرانیم. غیر از ما هیچکس دیگری در آن منطقه نبود. ما با اتوبوس به منطقه رسیدیم و بقیه مسیر را پیاده طی کردیم. غروب را آنجا بودیم و بعد به سمت اتوبوس دوباره پیاده روی کردیم و با هندوانه خنک پذیرایی شده و به سمت اقامتگاه راه افتادیم.

کلوتهای شهداد

ساعت یک ربع به هفت اقامتگاه بودیم. به سمت سوئیتهایمان رفتیم تا ساعت هشت به کارهای شخصی برسیم و ساعت هشت برای خوردن شام به رستوران برویم. بز قرمه غذای محلی کرمان است که همان آبگوشت نخود و لوبیای کوبیده شده به همراه کشک است که البته برای کرمانیها یک وعده غذای اصلی است ولی برای ما در حد پیش غذا تدارک دیده شده بود. من معمولاً از خوردن غذاهای جدید استقبال می‌کنم و این غذا هم برایم مطلوب بود. شام شب دوم جوجه کباب و مخلفات و پیش غذا بود.

بز قرمه

شام شب دوم

حدود ساعت نه شب برنامه دیدن ستاره‌ها در کویر را داشتیم که با تنی خسته راهی منطقه پشت اقامتگاه شدیم. از آنجا که باید دید خوبی برای ستاره ها و سیاره ها می‌داشتیم از روشن کردن هر گونه وسیله نوری خودداری کردیم.در تاریکی رفتیم، در تاریکی ستاره‌ها را با تلسکوپ دیدیم و در تاریکی برگشتیم. بنابراین هیچ عکسی نمی‌توانستیم بگیریم. برنامه دیدن ستاره‌ها توسط خود اقامتگاه و زیر نظر هواپیمایی ماهان همراه با پذیرایی چای و …… انجام شد. همراه ما یک کارشناس نجوم بود که توضیحات خوبی در مورد انواع سیاره ها و ستاره ها ارائه داد.

فردا صبح که روز آخر بود ساعت هشت صبح صبحانه خوردیم. صبحانه مثل روز قبل بود فقط جای خوراک لوبیا چیتی با عدسی و املت با نیمرو عوض شده بود. 

تا حدود ساعت نه اطاقها را تحویل دادیم، سوار اتوبوس شده و برای دیدن سرو هزار ساله راهی روستای سیرچ زادگاه نویسنده معروف ایرانی “هوشنگ مرادی کرمانی، نویسنده قصه‌‎های مجید و …..” شدیم. پر تعدادترین درختی که در روستا دیده می‌شد درخت انار بود. این روستا نسبت به مناطقی که قبلاً بودیم خنک‌تر بود.

هوشنگ مرادی کرمانی در کتاب “شما که غریبه نیستید” از این سرو صحبت کرده است. منطقه‌ای که سرو هزار ساله قرار داشت با حصاری فلزی احاطه شده بود.

سرو هزار ساله

در مدتی که ما در روستا بودیم، اهالی مشغول رفت و آمد و عزاداری بیست و هشت صفر بودند.

بعد از گشت حدوداً نیم ساعته در روستا و گرفتن عکس سوار بر اتوبوس شده و راهی شهر رایِن شدیم. راین هم خنک بود و باد می‌وزید. حدود ساعت یازده به ارگ راین رسیدم و یک ساعتی را در منطقه گذراندیم. از آنجا که تعطیل رسمی بود جاذبه‌های دیدنی هم تعطیل بودند ولی راهنمای تور با مسئول ارگ تماس گرفت و غیر از ما یک گروه دیگر هم برای بازدید به آنجا آمد.

ارگ رایِن

بعد از بازدید به رستوران پایتخت در راین رفته و ناهار خوردیم.

پیش غذا کشک و بادمجان خوشمزه‌ای بود که در یک پیش‌دستی برایمان آورده شد. زرشک پلو هم با ظرف رب انار بصورت جداگانه بود که طعم مرغ را نپسندیدم.

 

بعد از خوردن ناهار سوار بر اتوبوس شدیم و به آرامگاه شاه نعمت اله ولی رفتیم.

آرامگاه شاه نعمت اله ولی

حدود دو ساعت در راه بودیم تا به شهر کرمان رسیدیم. اتوبوس جلوی قنادی حمید توقف کرد و همسفرها از انواع شیرینی‌های محلی کرمان برای سوغاتی خرید کردند. ولی من به دلیل رعایت نکات سلامتی مثل دیابت هیچ خریدی نداشتم. بعد از خرید سوغاتی به سمت میدان گنجعلی خان رفتیم که دیگر هوا تاریک شده بود. بعضی از مغازه‌ها باز بودند و گوشه‌ای از بازار نیز به هیأت عزاداری اختصاص داده شده بود که مردم در حال خواندن نوحه و عزاداری بودند. به محض ورود به میدان بوی آبگوشت نذری و دارچین مشاممان را پر کرد. در بازار نیز بوی ادویه و گیاهان معطر فضا را پر کرده بود.

میدان گنجعلی خان یا همان بازار کرمان

بخشی از میدان گنجعلی خان که همان بازار کرمان است به کاروانسرا منتهی می‌شد که چندین مغازه‌ و غرفه‌ در آنجا مشغول فعالیت بودند ولی بخاطر تعطیلی رسمی، فقط چند تا از آنها باز بودند. هنر عمده کرمان هم پته است که نوعی سوزن دوزی روی پارچه محسوب می‌شود که چند مغازه فروش پته در کاروانسرا و بازار باز بودند. بعد از چرخیدن در بازار وارد کاروانسرا شدم و یک ظرف فالوده کرمانی به قیمت بیست و دو تومان خریدم و مشغول خوردن شدم. همانطور که متوجه شدید نشاسته در فالوده کرمانی، رشته‌ای نیست. بلکه بصورت گلوله‌های کوچک است و شناور در شربتی با غلظت کم.

فالوده کرمانی

بعد از گشت حدوداً یک ساعته به فرودگاه آیت اله رفسنجانی کرمان رسیدیم، از راهنمای تور و راننده خداحافظی کردیم و وارد فرودگاه شدیم. بعد هم قرار گرفتن در صف کارت پرواز و سوار شدن به هواپیما. شام هم ساندویچ مرغ تنوری بی مزه‌ای بود همراه با یک کیک کوچک و نوشیدنی. ساعت 10:30 به تهران رسیدیم و سفری دیگر به پایان رسید.

نکته: کرمان استان پهناوری است و دو روز و نیم برای دیدنیهای آن بسیار کم است. از اینکه فقط توانستیم ساعتهای آخر سفر را در بازار کرمان بگذرانیم راضی نبودم. پس اگر قصد سفر به این استان را دارید وقت بیشتری به آن اختصاص دهید. کرمان استان گرمی است بخصوص منطقه شهداد. پس برای دیدن کلوتها در نیمه دوم سال برنامه‌ریزی کنید. البته آژانسهای مسافرتی هم برای این زمان فروش تور دارند. ولی خب سفر ما در ابتدای مهرماه بود و هوا فوق‌‎العاده گرم. در پایان از اینکه سفرنامه من را خواندید ممنونم. لطفاً اگر سوال یا نظری دارید در بخش نظرات با من مطرح نمائید.

سفرنامه نوروزی خلیج نایبند تا سیراف

این مطلب را برای دوستانتان ارسال کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شاید برایتان مفید باشد